مقدمه:

از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: ولاء منفی و ولاء مثبت . یعنی مسلمانان از یک طرف مامورند که نوعی ولاء را ترک کنند که از آن به ولاء منفی تعبیر میکنیم و نوع دیگر از ولاء را داشته باشند که آن را ولاء مثبت می نامیم.
 
در ولایت مثبت که به عام و خاص تقسیم می شود فقط به قسمت ولایت عام اشاره خواهیم کرد که مسلمانان علاوه بر این که باید با یکدیگر رابطه دوستی و محبت داشته باشند و به اصطلاح دارای ولایت مثبت باشند، .
 
در مقابل دشمنان و کفار باید به گونه ای دیگر رفتار کنند یعنی آن دوستی و محبتی را که مابین خود دارند نسبت به کفار نداشته باشند و البته این به معنای آن نیست که نسبت به کفار بغض و کینه داشته باشند.
.
قرآن سر لزوم اجتناب و احتیاط از بیگانه را این میداند که آنها دوست دارند دیگران نیز به کیش آنها درآیند. و البته همین کفار اگر دشمنی نورزند اگر چه نباید به عنوان دوست و سرپرست مسلمانان باشند اما نیکی کردن و رعایت عدالت با آنها نفی نشده است.
 
در مورد ولایت اثباتی عام که همان رابطه ی دوستی بین مسلمانان است نیز در قرآن آمده است. («و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛ مردان و زنان باایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف ، و نهی از منکر می‌کنند.
 
در این مطلب با محور قرار دادن آیه ای که رهبر انقلاب در جمعه نصر در ابتدای خطبه نماز جمعه بیان نمودند به مسئله مهم ولایت مثبت عام که همان اتحاد و برادری و پیوند و همبستگی بین مومنین و مسلمین است اشاره ای خواهیم کرد .
 

 ولایت عام (ولایت مؤمنین) چیست؟

خطبه‌های نماز جمعه نصر در مصلّای تهران

درپی شهادت مظلومانه پرچمدار مقاومت و آزادی قدس و فلسطین، حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله و در آستانه اولین سالگرد حماسه طوفان‌الاقصی نماز جمعه نصر در مصلّای تهران به امامت حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب برگزار گردید که  به بیان نکاتی مهمی با توجه به آیات قرآن اشاره فرمودند.
 
قال الله تعالیٰ: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَامُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوةَ وَ یُطیعونَ اللهَ وَ رَسولَهُ اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ.(1(
 
همه‌ی برادران و خواهران عزیز را و خودم را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی. در گفتارمان، در کردارمان مراقب باشیم از حدود الهی خارج نشویم؛ معنای تقوا این است.
 
در این آیه‌ای که تلاوت کردم، مسئله‌ی مهمّ پیوستگی مؤمنین با یکدیگر مطرح شده است که در تعبیرات قرآنی به این پیوند و این پیوستگی گفته میشود «ولایت»؛ ولایت مؤمنین با یکدیگر.
 
 این مطلب در چند آیه‌ی از قرآن آمده است. در این آیه نتیجه‌ی این ولایت و همبستگی را رحمت الهی معرفی میکند: اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ الله؛ یعنی اگر شما مسلمانان با یکدیگر پیوند و ارتباط و همکاری و همدلی داشته باشید، رحمت خداوند شامل حال شما میشود.
 
عزّت الهی و حکمت الهی با ولایت مؤمنین
بعد میفرماید: اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ آیه‌ی شریفه را با ذکر عزّت الهی و حکمت الهی پایان میدهد؛ شاید از این جهت که رحمت الهی در این مورد متناسب است با عزّت پروردگار و حکمت پروردگار؛ چون رحمت خداوند، انواع فضائل نازله‌ی از سوی پروردگار بر بندگان را شامل میشود؛
 
 همه‌ی نعمتها، همه‌ی لطفها، همه‌ی حوادث زندگی رحمت الهی است؛ لکن در این آیه‌ی شریفه، این رحمت متناسب است با «عزّت» و «حکمت». عزّت الهی یعنی سیطره‌ی قدرت پروردگار بر همه‌ی عالم وجود؛ حکمت الهی یعنی استحکام و استواری همه‌ی قوانین آفرینش.
 
 شاید در این آیه خواسته‌اند ما را به این معنا توجّه بدهند که اگر مسلمانها با یکدیگر اتّحاد و اتّفاق داشته باشند، عزّت الهی و حکمت الهی پشت سر اینها است؛ میتوانند از قدرت بی‌پایان الهی استفاده کنند، میتوانند از مقتضای سنّت‌های پروردگار و قوانین الهی استفاده کنند.
 
این ولایت یعنی چه؟
 یعنی پیوند و همبستگی مسلمانان با یکدیگر؛ این شد سیاست قرآنی برای مسلمانها. سیاست قرآن برای مسلمانها این است که ملّتهای مسلمان، گروه‌های مسلمان، با یکدیگر همبستگی داشته باشند و کأنّه وعده میدهد که اگر شما ملّتهای مسلمان این همبستگی را با هم داشته باشید،.
 
 این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همه‌ی موانع غلبه پیدا میکنید، بر همه‌ی دشمنان پیروز میشوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همه‌ی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.
 
نقطه مقابل ولایت مؤمنین
نقطه‌ی مقابل این سیاست، سیاست دشمنان اسلام است؛ یعنی مستکبران و متجاوزان عالم. سیاست آنها «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ مبنای کار آنها تفرقه‌افکنی است.
 
این سیاست تفرقه‌افکنی را در کشورهای اسلامی با انواع ترفندها تا امروز اجرا کرده‌اند، هنوز هم دست‌بردار نیستند و موجب میشوند که دلهای ملّتهای اسلامی نسبت به هم مکدّر بشود؛ امّا امروز ملّتها بیدار شده‌اند. امروز روزی است که امّت اسلامی میتواند بر این ترفند دشمنان اسلام و مسلمین فائق بیاید.
 
من عرض میکنم دشمن ملّت ایران همان دشمن ملّت فلسطین است، همان دشمن ملّت لبنان است، همان دشمن ملّت عراق است، همان دشمن ملّت مصر است، دشمن ملّت سوریه است، دشمن ملّت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوه‌های دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است.
 
انواع تهدید ها از یک اتاق فرمان
 یک جا با جنگ روانی، یک جا با فشار اقتصادی، یک جا با بمب‌های دوتُنی، یک جا با سلاح، یک جا با لبخند، دارند دشمنان ما این سیاست را پیش میبرند، امّا اتاق فرمان یک جا است، از یک جا دستور میگیرند، از یک جا فرمان حمله‌ی به جمعیّت‌های مسلمان و ملّتهای مسلمان را دریافت میکنند.
 
اگر این سیاست در یک کشور، موفّق شد، یعنی موجب سیطره‌ی بر یک کشور شد، وقتی خاطرشان از یک کشور آسوده شد، به سراغ کشور دیگر میروند. ملّتها نباید بگذارند.
 
هر ملّتی اگر میخواهد مبتلای به محاصره‌ی فلج‌کننده‌ی دشمن نشود، باید از اوّل چشم را باز کند، بیدار باشد؛ وقتی دید دشمن سراغ یک ملّت دیگر رفت، خود را با آن ملّت مظلوم و زیر ستم شریک بداند، به او کمک کند، با او همکاری کند تا دشمن آنجا موفّق نشود.
 
هشدار به دیگر کشورهای مسلمان
اگر دشمن آنجا موفّق بشود می‌آید سراغ این نقطه‌ی بعدی. ما مسلمانها سالهای متمادی از این حقیقت غفلت کرده‌ایم، نتایجش را هم دیده‌ایم؛ امروز دیگر نباید غفلت کنیم؛ باید حواسمان جمع باشد.
 
 ما باید کمربند دفاع را، کمربند استقلال‌طلبی را، [کمربند] عزّت را، از افغانستان تا یمن، از ایران تا غزّه و لبنان، در همه‌ی کشورهای اسلامی و ملّتهای اسلامی محکم ببندیم. این مطلب اوّل که امروز من خواستم عرض کنم.
 
احکام دفاعی اسلام
مطلب دوّم این است که احکام دفاعی اسلام تکلیف ما را معلوم کرده است؛ هم احکام دفاعی اسلام، هم قانون اساسی خودمان، هم قوانین بین‌المللی؛ همین قوانینی که ما در نگاشتن آن قوانین تأثیری نداشتیم،.
 
 امّا حتّی در همان قوانین هم این مطلبی که عرض میکنم جزو مسلّمات است و آن، این است که هر ملّتی حق دارد از خاک خود، از خانه‌ی خود، از کشور خود، از منافع خود در مقابل متجاوز دفاع کند؛ معنای این حرف این است.
 
 معنای این حرف این است که ملّت فلسطین حق دارد در مقابل دشمنی که خاک او را تصرّف کرده، خانه‌ی او را اشغال کرده، مزرعه‌ی او را ویران کرده، زندگی او را تباه کرده بِایستد؛ ملّت فلسطین حق دارد. این یک منطق مستحکمی است که امروز قوانین جهانی هم آن را تأیید میکند.
 
فلسطین مال کیست؟ ملّت فلسطین چه کسانی هستند؟ این اشغالگران از کجا آمده‌اند؟ ملّت فلسطین حق دارد در مقابل آنها بِایستد؛ هیچ محکمه‌ای، هیچ مرکزی، هیچ سازمان بین‌المللی‌ای حق ندارد به ملّت فلسطین اعتراض کند که چرا در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی سینه سپر کردید؛ .
 
حق ندارند. آن کسانی هم که به ملّت فلسطین کمک میکنند، وظیفه‌ی خودشان را انجام میدهند؛ هیچ کسی بر اساس هیچ قانون بین‌المللی‌ حق ندارد به ملّت لبنان، به حزب‌الله لبنان اعتراض کند که چرا شما از غزّه، از قیام مردم فلسطین حمایت کردید؛ وظیفه‌ی آنها است، باید میکردند.
 
 این دیگر، هم حکم اسلامی است، هم قانون عقلی است، هم منطق بین‌المللی و جهانی است. فلسطینی‌ها از خاک خودشان دارند دفاع میکنند؛ دفاع آنها مشروع است، کمک به آنها هم مشروع است.
 
بنابراین همه‌ی این حملات و طوفان‌الاقصیٰ که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت،(2) یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بین‌المللی‌ بود و حق با فلسطینی‌ها بود.
 
 دفاع جانانه‌ی لبنانی‌ها از مردم فلسطین هم مشمول همین حکم است؛ آن هم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید.
 
عملیّات وعده‌ی صادق ۲
 کار درخشان نیروهای مسلّح ما در دو سه شب قبل هم یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود.(3) کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایتهای حیرت‌آور آن رژیم بود؛ رژیم خون‌آشام، رژیم گرگ‌صفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفه‌ای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد.
 
نه تعلّل، نه شتاب‌زده
 ما در انجام این وظیفه، نه تعلّل میکنیم، نه شتاب‌زده میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتاب‌زدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، به نظر تصمیم‌گیران نظامی و سیاسی، در وقت خود، در هنگام خود انجام میگیرد؛ کمااینکه انجام گرفت و در آینده هم اگر لازم شد، باز انجام خواهد گرفت.(4)
 
ولایت عام (ولایت مؤمنین )
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
 
مردان وزنان با ایمان، یار ویاور واولیاى یکدیگرند، به معروف (خوبى‌ها) فرمان مى‌دهند و از منکرات و بدى‌ها (منکرات) نهى مى‌کنند، نماز بر پاى داشته، زکات مى‌پردازند .
 
و از خداوند و پیامبرش پیروى مى‌کنند. بزودى خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد. همانا خداوند، تواناى غالب و حکیم است.(5)
 

ولایت مؤمنین در کناردیگر واجبات

چون امر به معروف ونهى از منکر، عامل برپایى واجبات دیگر است، از این‌رو در آیه، قبل از نماز و زکات آمده است.(6)

1- زن و مرد هردو، در اصلاح جامعه تأثیر گذارند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»

2- مؤمنان در جامعه‌ى اسلامى، نسبت به یکدیگر از طرف خداوند، حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بى‌تفاوت نیستند.

3- امر به معروف ونهى از منکر که بر همه‌ى مردان وزنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است.

4- امر ونهى، در سایه‌ى محبّت وولایت قابل اجراست
5- توجّه به زندگى محرومان و تأمین اجتماعى فقرا، در کنار مسائل عبادى دیگر است

6- ایمان در اصلاح فرد و جامعه، نقش به سزایى دارد7- امر به معروف ونهى از منکر، اقامه‌ى نماز، پرداخت زکات واطاعت از خدا و رسول، وظیفه و عملکرد دائمى مؤمنان است. (فعل مضارع رمز استمرار است)

8- کسانى‌که دیگران را به کارهاى خوب دعوت مى‌کنند، باید خود نیز اهل عمل باشند.
9- اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد (اطاعت در لغت به معناى پیروى با میل است)

10- هم اطاعت از خدا در برنامه‌هاى عبادى لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامه‌هاى حکومتى
11- اعمال انسان، زمینه‌ساز رحمت الهى است.
12- زن ومرد در دریافت رحمت الهى یکسان مى‌باشند
 

عدم پیوند ولایت در میان منافقان

لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلَّا فِی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ
منافقان (به قدرى ترسو هستند که) به طور جمعى با شما نمى‌جنگند، جز در مناطق حفاظت شده یا از پشت دیوارها، درگیرى آنان میان خودشان سخت است، تو آنان را متّحد مى‌پندارى در حالى که دل‌هایشان پراکنده است. این به خاطر آن است که آنان گروهى هستند که نمى‌اندیشند.(7)
 
درباره‌ى منافقان تعبیرِ «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» را آورده بود، امّا این آیه درباره‌ى مؤمنان مى‌فرماید: «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»، شاید اختلاف تعبیر به خاطر آن است که بر خلاف مؤمنان، وحدت عمیق و پیوند ولایت در میان منافقان نیست.
 
 و هنگام بروز منافع شخصى، وفادار نیستند و وحدتشان ظاهرى و صورى است، به قول قرآن: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» «1» آنان را متّحد مى‌پندارى در حالى که دلهایشان پراکنده است.
 
نکته ها:
«قُرىً» جمع «قریة» به محل اجتماع مردم گفته مى‌شود، شهر باشد یا روستا. «مُحَصَّنَةٍ» از «حصن» به معناى قلعه است. «قُرىً مُحَصَّنَةٍ» یعنى مناطقى که از طریق دیوار یا خندق و یا برج حفاظت مى‌شود.
 
ارزش و نقش و برکات وحدت و اتّحاد، با کمى اندیشه و تعقل بر همه روشن مى‌شود، لذا پایان آیه فرمود: «قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ» ولى پى بردن به اینکه تمام قدرت از آنِ خداست و ما نباید از انسان‌ها بیش از خدا بترسیم، به یک معرفت و توحید ناب و عمیق نیاز دارد و لذا آیه قبل با «قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ» پایان یافت.(8)
 
1- ارزیابى روحیات دشمن و هم پیمانان آنان و شیوه جنگى دشمن لازم است.
 
2- مراقب باشید که منافقان، مناطقى محفوظ و مصون از دسترس شما براى خود درست نکنند که در این صورت، خطر آنان جدى مى‌شود.
 
3- اتحادهاى صورى که بدون ایمان و گرایش باطنى باشد، ارزشى ندارد.
 
4- امکانات و تجهیزات مادى و فیزیکى، عامل امنیّت نیست. در میان کفّار با آن همه تجهیزات درگیرى و ناامنى وجود دارد
 
5- تحقیر و تضعیف منافقان و دشمن لازم است.
 
6- اختلافات در جنگ، نشانه بى‌عقلى است.
 

عدم وحدت و یکدلى در میان منافقان

لْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ :
 
مردان و زنانِ منافق، از یکدیگرند (از یک قماشند)، به منکر فرمان مى‌دهند و از معروف نهى مى‌کنند و دستهاى خود را (از بخشش و انفاق) مى‌بندند.
 
خدا را فراموش کرده‌اند، پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است. همانا منافقان، همان فاسقانند.(9) در صدر اسلام، زنان منافقى بودند که همچون مردان در فساد مؤثر بودند.
 

سؤال:

خداوند که فراموشى ندارد، «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا»(10) پس این آیه که مى‌فرماید: خداوند آنان را فراموش کرد، به چه معنایى است؟
 

پاسخ:

 نسبت دادن فراموشى به خداوند، مجازى است، یعنى خداوند با آنان مثل فراموش شده‌ها عمل مى‌کند (نه آنکه فراموششان کند).
 
امام رضا علیه السلام فرمود: کیفر کسى‌که خدا وقیامت را فراموش کند، آن است که خود را فراموش کند. (11) وحضرت على علیه السلام فرمود: فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند. (12)
 

نکته ها:

1- زن و مرد هر دو، در اصلاح یا فساد جامعه نقش دارند.
2- بعضى از منافقان نقش رهبرى دارند و بعضى دیگر، تأثیرپذیرند. (نفاق داراى مراتبى است)
 
3- اهلِ نفاق با درجات مختلفشان، اصول و عملکردهاى مشترکى دارند.
 
4- منافقان، هرچند سوگند بخورند که از شمایند، باور نکنید، زیرا آنان جزء باند خودشانند.
 
5- میان منافقان رابطه‌اى قوى مى‌باشد. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
 
6- اشاعه‌ى فحشا و دعوت به منکرات و نهى از خوبى‌ها، نشانه‌ى نفاق است.
 
7- در فرهنگ منافقان، خیر رسانى وجود ندارد.
 
8- ترکِ امر به معروف، نهى از منکر و انفاق در راه خدا، نشانه‌ى فراموش کردن خداست.
 
9- محرومیّت از لطف الهى و فراموش شدن، نتیجه‌ى فراموش کردن خداوند است. (13)
 
10- کیفرهاى الهى، با کردار انسان متناسب است.
 
11- منافقان در محاسبات خود، مردم را در نظر مى‌گیرند، نه خدا را.
 
12- نفاق و دوروئى، فسق است.
 

ولایت مداری مومنان در روایات

1- اهمیت (ولایت مداری) مومنان نسبت به هم
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَدْ عَرَفْتَنِی بِعَمَلِی تَأْتِینِی الْمَرْأَهًُْ أَعْرِفُهَا بِإِسْلَامِهَا وَ حُبِّهَا إِیَّاکُمْ وَ وَلَایَتِهَا لَکُمْ لَیْسَ لَهَا مَحْرَمٌ قَالَ إِذَا جَاءَتِ الْمَرْأَهًُْ الْمُسْلِمَهًُْ فَاحْمِلْهَا فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ مَحْرَمُ الْمُؤْمِنَهًِْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ.
 
امام صادق (علیه السلام)- صفوان‌بن‌جمّال گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مرا به شغلم شناخته‌ای و می‌دانی که من شتر دارم گاهی چنین اتّفاق می‌افتد .
 
که زنی برای سفر حجّ به من مراجعه می‌کند، که او را به اسلامش، و محبّتش نسبت به شما، و ولایتش در حقّ شما می‌شناسم ولی او محرمی ندارد در این صورت تکلیف من نسبت به او چیست»؟
 
 فرمود: «هر زمان‌که زنی مسلمان به تو مراجعه کرد، او را سوار کن، زیرا که مرد مؤمن محرم زن مؤمنه است. سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ المُؤْمِنُونَ وَ المُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ اولیاء بَعْضٍ».(14)
 
2- بهشت ولایت مداران و مومنان
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ لِلْجَنَّه بَاباً یُقَالُ لَهُ الْمَعْرُوفُ لَا یَدْخُلُهُ إِلَّا أَهْلُ الْمَعْرُوفِ وَ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِی الدُّنْیَا هُمْ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِی الْآخِرَهًْ.
 
امام صادق (علیه السلام)- برای بهشت، راهی است که با کلمه‌ی زیبای «احسان» ممتاز و مشخص می‌شود. از این جادّه فقط کسانی وارد بهشت می‌شوند که اهل احسان و نیکی بوده‌اند، آنان که امروز اهل احسان و عامل خدمات مردمی باشند، فردای قیامت نیز با همین نام و نشان معروف خواهند بود.(15)
 
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِدَاکَ آبَاؤُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا إِنَّ أَصْحَابَ الْمَعْرُوفِ فِی الدُّنْیَا عُرِفُوا بِمَعْرُوفِهِمْ فَبِمَ یُعْرَفُونَ فِی الْآخِرَهْ
 
 فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا أَدْخَلَ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ الْجَنَّهًْ أَمَرَ رِیحاً عَبِقَهًًْ طَیِّبَهْ فَلَزِقَتْ بِأَهْلِ الْمَعْرُوفِ فَلَا یَمُرُّ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِمَلَإٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ إِلَّا وَجَدُوا رِیحَهُ فَقَالُوا هَذَا مِنْ أَهْلِ الْمَعْرُوفِ.
 
3-ولایت مداران در بهشت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)- امام صادق (علیه السلام) فرمود: اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند: «ای رسول خدا! پدران و مادران ما به فدایتان! اهل نیکی‌ها در دنیا به نیکی‌هایشان شناخته می‌شوند، پس آنان در آخرت چگونه شناخته می‌شوند»؟
 
فرمود: «خدای تبارک‌وتعالی وقتی بهشتیان را به بهشت وارد می‌کند، به بویی خوش و پاک امر می‌کند که به نیکوکاران بوزد. آنگاه هیچ‌کدام از آن‌ها بر گروهی از اهل بهشت نمی‌گذرند مگر آنکه بوی او را شناخته و می‌گویند: «این از نیکوکاران است»(16)
  
4- ولایت مداری مردم نسبت به امام
الباقر (علیه السلام)- و الْقَائِمَ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا قَامَ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ و الْمُنْکَرُ مَنْ أَنْکَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ.
 
امام باقر (علیه السلام)- وقتی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند آن‌ها را امربه‌ معروف می‌نماید، و از کار زشت بازمی‌دارد و منکر این است که مقام امام (علیه السلام) را انکار کند و از پیروی او امتناع ورزد.( 17)
 

عدم ولایت عام در جنگهای داخلی مسلمانان

ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همینها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛(18)
 
) پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش میکنیم، میگذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همینهایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار.
 
 الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمانها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛(19) این را قرآن میگوید.
 
آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر میکنند، میگویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش میشود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛
 
 الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران میشود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمیکند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین»(20)
 
 این است که به یک قسمت از قرآن [عمل میکنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟(21) حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.(22)
 

ولایت عام یعنی  یکسان بودن ارزشهای انسانی

اسلام در یک مواردی بکلّی جنسیّت را نادیده میگیرد؛ بحث، بحث زن و مرد نیست، مسئله‌ی کرامت انسان است: وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم؛(23۱) اینجا مسئله‌ی جنسیّت مطرح نیست.
 
 ارزشهای انسانی در زن و مرد یکسان است و در نسبتِ ارزشیِ او با جنس مرد، مطلقاً جنسیّت مطرح نیست: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر»(24) تا آخر؛
 
«اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتات»(25) تا آخرِ آیه‌ی سوره‌ی احزاب. همه‌ی اینها پیش خدای متعال در مراتب عروج معنوی یکسانند:
 
 یعنی مطلقاً نه این بر او ترجیح دارد، نه او بر این ترجیح دارد؛ هر دو با استعدادِ مشابه در این راه قرار داده شده‌اند و به همّتشان بستگی دارد؛ زنهایی هستند که هیچ مردی به پای آنها نمیرسد. بنابراین، جنسیّت مطرح نیست.(26)
 

ولایت عام یعنی نزدیک‌بودن دل‌ها

می‌بینیم که خطّ تشنّج و خطّ ایجاد اختلاف و تفرقه، از طرف دشمن انقلاب و دشمن اسلام، از طرف مارهای زخم‌خورده، از طرف کسانی که انقلاب، نَفَس آنها و جلوِ مطامع آنها را در طول سالهای متمادی گرفت و حرفها و آرزوهای دور و درازشان را علیه این ملت، به عکس کرد، تعقیب می‌شود!
 
حالا خیال می‌کنند که فرصتی پیدا کرده‌اند، هر گاهی یک بار - مخصوص الان هم نیست، بار اوّل نیست؛ لیکن الان هم یکی از آن اوقات است - احساس می‌کنم که می‌خواهند بین آحاد مردم، بین دلها، بین ذهنها، بین مسؤولین و رده‌های گوناگون، اختلاف بیندازند!
 
از رده‌های بالا مأیوسند، سراغ رده‌های بعدی می‌روند. باید هوشیار باشید. معنای ولایت، معنای اعتقاد به راه قرآن و اسلام، معنای دل دادن و سرسپردن به حکومت الهی، این است که باید دلها در ظلّ این حکومت، با هم نزدیک باشد. «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض»(27).
 
ولایت در بین مؤمنین، لازمه حکومت الهی و تسلّط الهی است؛ لازمه‌ی حکمروایی آیات قرآن و احکام نورانی قرآن است. اگر دلها جدا بود، اگر دشمنی بود، اگر بغضاء بود، دیگر این حکومت الهی نیست؛
 
 این حکومت طاغوت است. - «جان گرگان و سگان از هم جداست.» - این حکومت، غیرالهی و غیر انسانی و نظام، نظام غیرولایتی است! آن وقت نمی‌شود ادّعای نظام الهی کرد؛ لیکن حقیقت قضیه این است که دلها با هم است، مردم در خطّ اسلامند، مردم در خطّ خدا و راه خدا هستند.
 
البته ممکن است سلایق، اختلاف داشته باشد؛ مذاقها اختلاف داشته باشد. مسأله مذاق و سلیقه، غیر از دل و جهت و راه و جهتگیری کلّی است. در این جهتگیری کلّی - «واعتصموا بحبل اللَّه جمیعاً»(28) - اعتصام به حبل‌اللَّه، باید با اجتماع باشد، باید با هم اعتصام کنند. همه با مسؤولین کشور، همه برای تقویت نیروهای خدمتگزار کشور، احساس وظیفه کنند(29)
 
لازمه پیدایش ولایت مداری بین مؤمنین
وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین.(30)
  
 آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است(31)
  

ولایت مداری عام  4 رکن دارد

اوّلین آمر به‌ معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِی‌القُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛(32)
 
خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛
 
 آیه‌ی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(33) ائمّه (علیهم‌السّلام) بزرگ‌ترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛(34)
 
مؤمنین و مؤمنات در هر نقطه‌ای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوة؛(35)
 
اینها چهار پایه‌ی اصلی برای نظام‌سازی است که از هرکدام از اینها، شاخه‌هایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامه‌ی صلات، ایتاء زکات، امر به ‌معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی.(36)
 

ولایت عام حضرت زینب (س)  درمسائل مهم تاریخ

در جمهوری اسلامی روز پرستار را با ولادت حضرت زینب کبری‌ (سلام اللَّه علیها) برابر قرار داده‌اند؛ این هم معنای بزرگی دارد. زینب کبری‌ یک نمونه‌ی برجسته‌ی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد.
 
. حادثه‌ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه‌ی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود،.
 
 عبارت بود از منش زینب کبری‌؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛
 
وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ ۚ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَیُطیعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ
مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‌کنند؛ نماز را برپا می‌دارند؛ و زکات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمی‌دهد؛ خداوند توانا و حکیم است! (37)
 
 لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری‌ را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است .
 
و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛
 
 این کارِ زینب کبری‌ است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.(38)
 

نقش محوریت ولایت عام زنان در خانواده

در مسأله‌ی زن آنچه که در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد، مسأله‌ی «خانواده» است؛ نقش زن به عنوان عضوی از خانواده. به نظر من از همه‌ی نقشهائی که زن میتواند ایفاء کند، این اهمیتش بیشتر است.
 
 البته بعضی‌ها اینطور حرفها را در همان نظر اول با شدت رد میکنند و میگویند آقا شما میخواهید زن را توی خانه اسیر کنید، محبوس کنید، از حضور در صحنه‌های زندگی و فعالیت باز بدارید؛ نه، به هیچ وجه قصد ما این نیست؛ اسلام هم این را نخواسته.
 
اسلام وقتی که میگوید: وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ ۚ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَیُطیعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (39)
 
مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‌کنند؛ نماز را برپا می‌دارند؛ و زکات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمی‌دهد؛ خداوند توانا و حکیم است!
 
یعنی مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعه‌ی نظام اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمیتوانیم زن را استثناء کنیم.
 
 مسئولیت اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی و پیشرفت جامعه‌ی اسلامی بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر کدامی به نحوی بر حسب توانائی‌های خودشان. بحث سر این نیست که زن آیا میتواند مسئولیتی در بیرون از منزل داشته باشد یا نه - البته که میتواند، شکی در این نیست؛
 
 نگاه اسلامی مطلقاً این را نفی نمیکند - بحث در این است که آیا زن حق دارد به خاطر همه‌ی چیزهای مطلوب و جالب و شیرینی که در بیرون از محیط خانواده برای او ممکن است تصور شود، نقش خود را در خانواده از بین ببرد؟ نقش مادری را، نقش همسری را؟
حق دارد یا نه؟
 
 ما روی این نقش تکیه میکنیم. من میگویم مهمترین نقشی که یک زن در هر سطحی از علم و سواد و معلومات و تحقیق و معنویت میتواند ایفاء کند، آن نقشی است که به عنوان یک مادر و به عنوان یک همسر میتواند ایفاء کند؛ این از همه‌ی کارهای دیگر او مهمتر است؛ این، آن کاری است که غیر از زن، کس دیگری نمیتواند آن را انجام دهد.
 
 گیرم این زن مسئولیت مهم دیگری هم داشته باشد - داشته باشد - اما این مسئولیت را باید مسئولیت اول و مسئولیت اصلی خودش بداند.
 
بقای نوع بشر و رشد و بالندگی استعدادهای درونی انسان به این وابسته است؛ حفظ سلامت روحی جامعه به این وابسته است؛ سَکن و آرامش و طمأنینه در مقابل بیقراری‌ها و بی‌تابی‌ها و تلاطم‌ها به این وابسته است؛ این را نباید فراموش کنیم.(40)
 

نتیجه:

پس خداوند طى آیاتى راجع به مومنین و درآیات دیگری راجع به منافقین بحث کرده و صفات آنها را بازگو نموده است.نکته اى که در آنجا به چشم مى خورد این است که در باره منافقین واژه (اولیإ) را نیاورده و تنها فرموده است:
 
زیرا منافقین حتى میان خودشان نیز با یکدیگر محبت ندارند و از وحدت و یکدلى در میان آنان خبرى نیست که نیست. منافقین هر یک تنها به منافع و مصالح شخصى خود مى نگرد و منافع جمعى و حتى گروهى برایش مطرح نیست.
 
 اگر روزى منافع شخص منافق به خطر افتد به آسانى از تمام یاران خود جدا مى شود و به همه خیانت مى نماید و این امر براى منافقین تازگى ندارد که ما خود در تمام مراحل زندگى و بویژه در طول سالیان پس از انقلاب شاهد خیانتها و بى وفائیهاى منافقین نسبت به یاوران خویش بوده و هستیم.

خداوند در آیه اى دیگر راجع به این صفت زشت منافقین اشاره کرده و مى فرماید: مى پندارى (اى پیامبر) که منافقین با هم هستند و وحدت دارند ولى در حقیقت قلوبشان پراکنده است و الفتى میانشان وجود ندارد. اما در باره مومنان چنان که در این آیه شریفه مى خوانیم مى فرماید:
 
مومنان از زن و مرد اولیا و یاران یکدیگرند یعنى هر یک مصلحت دیگرى را مى خواهد زیرا محبتش براى خدا است و کسى که خود را نمى بیند بلکه تنها خدا را مى بیند, بى گمان حب و بغض و دوستى و دشمنیش هم براى خدا است. در روایت آمده است:
 
دین چیزى جز حب و بغض نیست. و این را تولا و تبرا نیز مى گویند که جزء فروع دین ما است. به هر حال مومنین طبق این آیه شریفه خیرخواه یکدیگرند و همواره مصلحت جمعى را بر مصلحت فردى مقدم مى دارند. در جاى دیگرى مى فرماید: مومنان همچنان که نسبت به کفار شدید هستند در میان خود رحیم و مهربان اند.
 

پی نوشت:

1.آیه ۷۱ - سوره توبه
2.گروه‌های مقاومت فلسطینی در روز شنبه پانزدهم مهرماه ۱۴۰۲ عملیّات گسترده‌ای را با عنوان «طوفان‌الاقصیٰ» آغاز کردند که در ساعات ابتدایی آن، تعداد زیادی از صهیونیست‌ها کشته و زخمی و اسیر شدند.
3.اشاره به عملیّات وعده‌ی صادق ۲ در دهم مهرماه که در پاسخ به شهادت شهید اسماعیل هنیّه و سیّدحسن نصرالله و شهید سرلشکر عباس نیلفروشان و نیز حملات وحشیانه به غزّه و منطقه‌ی ضاحیه‌ی بیروت، با ده‌ها موشک، اهداف امنیّتی و نظامی رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی مورد حمله قرار گرفت.
4.بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران(۱۴۰۳/۰۷/۱۳)
5.آیه 71 سوره توبه
6. تحف‌العقول، ص 237.
7.آیه 14 سوره حشر
8.تفسیر نورجلد 9 - صفحه 555
9.تفسیر نور جلد 3 - صفحه 458
10.سوره مریم، آیه 64.
11. تفسیر نورالثقلین به نقل از تفسیر نور جلد 3 - صفحه 459
12. تفسیر برهان به نقل از تفسیر نور جلد 3 - صفحه 459
13.تفسیر نور جلد 3 - صفحه 459
14.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۰ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۳۹/ تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۰۱/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۱، ص۱۵۳/ العیاشی، ج۲، ص۹۶/ البرهان/ نور الثقلین/ تحف العقول، ص۲۳۷
15.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۲ الکافی، ج۴، ص۳۰
16.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۲ الکافی، ج۴، ص۲۹
17.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۲ الکافی، ج۲، ص۴۰۶
18.سوره مبارکه الفتح آیه ۲۹
19.  سوره مبارکه التوبة آیه ۷۱
20.سوره مبارکه الحجر آیه ۹۱
21.سوره مبارکه البقرة آیه ۸۵
22.بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن(۱۳۹۸/۰۱/۲۶)
23.سوره مبارکه الإسراء آیه ۷۰
24.سوره مبارکه التوبة آیه ۷۱
25.سوره مبارکه الأحزاب آیه ۳۵
26.بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان(۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
27.سوره مبارکه التوبة آیه ۷۱
28.سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۰۳
29.بیانات در دیدار کارگزاران نظام(۱۳۷۷/۰۱/۲۷)
30.سوره مبارکه الأنفال آیه ۷۲
31.بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان(۱۳۸۹/۰۵/۳۱)
32.سوره مبارکه النحل آیه ۹۰
33.سوره مبارکه الأعراف آیه ۱۵۷
34.مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج ‏۲، ص ۷۱۷؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۴۲۹ (زیارت وارث).
35.سوره مبارکه التوبة آیه ۷۱
36.بیانات در حرم مطهر رضوی(۱۳۹۴/۰۱/۰۱)
37. سوره مبارکه آل عمران آیه ۶۱
38.بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور(۱۳۸۹/۰۲/۰۱)
39.سوره مبارکه التوبة آیه ۷۱
40.بیانات در دیدار بانوان نخبه‌ در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)( ۱۳۸۶/۰۴/۱۳)
 

منابع:

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=9&npt=7&aya=71
http://alvahy.com/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87/71
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=26061
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29236
https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2902
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57811
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=54745
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1164
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=46204
https://wiki.ahlolbait.comآیه 14 سوره حشر
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 67 سوره توبه
https://ensani.ir/fa/article/137890
https://fa.wikifeqh.irانواع ولایت